۱۳۹۲/۲/۱۳

بوی باران(سرود بهار)




بوی باران - فریدون فرهی - دانلود           آهنگ : فرهاد فخرالدینی
                      
بوی باران - شجریان -دانلود                    آهنگ : حسین یوسف زمانی

بوی باران - بیژن خاوری-دانلود                آهنگ : فریدون شبخیز

بوی باران - داریوش-دانلود                     آهنگ : فرهاد فخرالدینی

بوی باران - گروه همنوایان-دانلود            (بوی باران و سرود گل)

بوی باران - شاهرخ- دانلود



شعر : فریدون مشیری



سرود بهار (بوی باران)

بوی باران   بوی سبزه   بوی خاک شاخه های شسته باران خورده پاک

 آسمان آبی و ابر سپید
 برگهـــای سبز بید


 عطر نرگس رقص باد
 نغمه شوق پرستو های شاد

 خلوت گرم کبوترهای مست
 نرم نرمک می‌رسد اینک بهار
 خوش به حال روزگـــــار


 خوش به حال چشمه ها و دشت ها
 خوش به حال دانه ها و سبزه ها

 خوش به حال غنچه های نیمه باز
 خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز


 خوش به حال جام لبریز از شراب
 خوش به حال آفتاب

 ای دل من گرچه در این روزگار
 جامه رنگین نمی پوشی به کام
 باده رنگین نمی نوشی ز جام


 نقل و سبزه در میان سفره نیست
 جامت از ان می که می باید تهی است

 ای دریغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسیم
 ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
 ای دریغ از ما اگر کامی نگیریم از بهار


 گر نکوبی شیشه غم را به سنگ
 هفت رنگش میشود هفتاد رنگ

شعر : فریدون مشیری

*******************************************************


سرود گل


با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو ، به گل ، به سبزه درود

به شکوفه ، به صبحدم ، به نسیم
به بهاری که می رسد از راه
چند روز دگر به ساز و سرود

ما که دل های مان زمستان است
ما که خورشیدمان نمی خندد
ما که باغ و بهارمان پژمرد
ما که پای امیدمان فرسود
ما که در پیش چشم مان رقصید
این همه دود زیر چرخ کبود

سر راه شکوفه های بهار
گریه سر می دهیم با دل شاد
گریه شوق ، با تمام وجود

سال ها می رود که از این دشت
بوی گل یا پرنده ای نگذشت

ماه، دیگر دریچه ای نگشود
مهر ، دیگر تبسمی ننمود

اهرمن می گذشت و هر قدمش
ضربه هول و مرگ و وحشت بود
بانگ مهمیزهای آتش ریز
رقص شمشیرهای خون آلود

اژدها می گذشت و نعره زنان
خشم و قهر و عتاب می فرمود
وز نفس های تند زهرآگین
باد ، همرنگ شعله بر می خاست
دود بر روی دود می افزود

هرگز از یاد دشت بان نرود
آنچه را اژدها فکند و ربود

اشک در چشم برگ ها نگذاشت
مرگ نیلوفران ساحل رود

دشمنی ، کرد با جهان پیوند
دوستی ، گفت با زمین بدرود

شاید ای خستگان وحشت دشت
شاید ای ماندگان ظلمت شب

در بهاری که می رسد از راه
گل خورشید آرزوهامان
سر زد از لای ابرهای حسود

شاید اکنون کبوتران امید
بال در بال آمدند فرود

پیش پای سحر بیفشان گل
سر راه صبا بسوزان عود

به پرستو ، به گل ، به سبزه درود


شعر : فریدون مشیری

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دیدگاه شما در باره این ترانه