بشنو از نی - عبدالعلی وزیر - دانلود آهنگ: علینقی وزیری
بشنو از نی - مرضیه-دانلود آهنگ: علینقی وزیری
بشنو از نی - شهیدی -دانلود آواز
بشنو از نی - شجریان - دانلود آواز افشاری
بشنو از نی - ناظری -دانلود آهنگ:فریدون شهبازیان
بشنو از نی - بابک رادمنش- دانلود
شعر : مولانا
بشنو این نی
چون شکایت میکند
از جدایــی ها
حکایـت میکند
کــز نیستــان تــا
مـــرا ببــریــدهانـــد
در نفیـــرم مـرد و
زن نالیــدهاند
سینه خواهم
شرحه شرحه از فراق
تـا بگــویــم شـرح
درد اشتیاق
هر کسی کو دور
ماند از اصل خویش
باز جــویـــد
روزگار وصـل خویش
مـن به هــر
جمعیتــی نـالان شـدم
جفت بدحالان و
خوشحالان شدم
هرکسی از ظن
خود شد یار من
از درون من
نجست اسرار من
سر مـن از نـالــهٔ
مـن دور نیست
لیک چشم و گوش
را آن نور نیست
تن ز جان و جان
ز تن مستور نیست
لیک کس را دید
جان دستور نیست
آتشست این بانگ
نای و نیست باد
هر که این آتش
ندارد نیست باد
آتـــش عشقســت
کانــدر نــی فتاد
جوشش عشقست
کاندر می فتاد
نی حریــــف هرکـــه
از یـــاری برید
پرده هایــش پردههـای
مـــا درید
همچو نی زهری و
تریاقی کی دید
همچو نی دمساز
و مشتاقی کی دید
نی حدیـــث راه پـر
خـــون میکند
قصــههای عشــق
مجنـــون میکند
محرم این هوش
جز بی هوش نیست
مر زبان را
مشتری جز گوش نیست
در غــم مــا روزهـــا
بیگـاه شـــد
روزهـــا با ســوزهـــا
همــــراه شد
روزهــا گر رفـت
گـو رو باک نیست
تو بمان ای آنک
چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی
ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست
روزش دیر شد
در نیـابد حــال
پختــه هیـچ خـام
پس سخــن کوتاه
بایـد والسلام
بنــد بگسـل باش
آزاد ای پســر
چنــد باشـی بنــد
سیم و بند زر
گــر بریــزی بحــر
را در کــوزهای
چنــد گنجد قسمت
یک روزهای
کوزهٔ چشـــم
حریصــان پر نشـــد
تا صـــدف قانـع
نشد پر در نشد
هر که را جامه
ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب
کلی پاک شد
شاد باش ای عشق
خوش سودای ما
ای طبیــــب جملـــه
علتهای ما
ای دوای نخوت و
ناموس ما
ای تـو افلاطـون
و جالینـوس ما
جسم خاک از عشق
بر افلاک شد
کــوه در رقـص آمـد
و چالاک شد
عشق جــان طــور
آمــد عاشقـــا
طور مست و خر
موسی صاعقا
با لب دمساز
خود گر جفتمی
همچــو نی من
گفتنی ها گفتمی
هر که او از همزبانی
شد جدا
بی زبان شد
گرچه دارد صد نوا
چونک گل رفت و
گلستان درگذشت
نشنوی زان پس ز
بلبل سر گذشت
جمله معشوقست و
عاشق پردهای
زنده معشوقست و
عاشق مردهای
چون نباشد عشق
را پروای او
او چــو مرغــی
مانــد بی پروای او
من چگونه هوش
دارم پیش و پس
چون نباشــد نــور
یارم پیش و پس
عشق خواهد کین
سخن بیرون بود
آینـــه غمــــاز نبــــود
چــــون بود؟
آینت دانــی چــرا
غمـــاز نیست
زانکه زنگار از
رخـش ممتاز نیست
شعر : مولانا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
دیدگاه شما در باره این ترانه